آیه 191 سوره اعراف

از دانشنامه‌ی اسلامی

أَيُشْرِكُونَ مَا لَا يَخْلُقُ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ

[7–191] (مشاهده آیه در سوره)


<<190 آیه 191 سوره اعراف 192>>
سوره :سوره اعراف (7)
جزء :9
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

آیا این چیزهایی را که هیچ موجود را خلق نتوانند کرد و خود مخلوق (خدا) هستند شریک خدا قرار می‌دهند؟

آیا موجوداتی را شریک او قرار می دهند که قدرت ندارند کمترین چیزی را بیافرینند و خودشان آفریده می شوند؟!

آيا موجوداتى را [با او] شريك مى‌گردانند كه چيزى را نمى‌آفرينند و خودشان مخلوقند؟

آيا شريك خدا مى‌سازند چيزهايى را كه نمى‌توانند هيچ چيز بيافرينند و خود مخلوق هستند؟

آیا موجوداتی را همتای او قرارمی‌دهند که چیزی را نمی‌آفرینند، و خودشان مخلوقند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Do they ascribe [to Him] partners that create nothing and have been created themselves,

What! they associate (with Him) that which does not create any thing, while they are themselves created!

Attribute they as partners to Allah those who created naught, but are themselves created,

Do they indeed ascribe to Him as partners things that can create nothing, but are themselves created?

معانی کلمات آیه

«لا یَخْلُقُ ... یُخْلَقُونَ»: ذکر فعل نخست به صورت مفرد، به خاطر رعایت لفظ (ما) و ذکر فعل دوم به صورت جمع، به خاطر رعایت معنی آن است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ «190»

پس چون (خداوند) به آن دو، فرزندى صالح داد، آنان در آنچه به ايشان عطا نمود، براى خدا شريكانى قرار دادند، ولى خداوند از آنچه كه آنان شريك او قرار مى‌دهند، برتر است.

أَ يُشْرِكُونَ ما لا يَخْلُقُ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ «191»

آيا چيزهايى را شريك خدا قرار مى‌دهند كه چيزى نمى‌آفرينند و خودشان نيز مخلوقند؟!

پیام ها

1- فرزند، هم مربوط به پدر و هم مربوط به مادر، هر دو است. «آتاهُما»

2- خداوند، فرزندِ شايسته و صالح مى‌دهد، اين ماييم كه سبب انحراف فرزندان مى‌شويم. «آتاهُما صالِحاً»

3- انسان‌ها در تنگناها متعهّد مى‌شوند، «لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ»، امّا در حال گشايش، بى‌وفايند. «جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ»

4- فرزند، موهبتى الهى است، پدر و مادر نبايد، براى خود يا ديگران، در شكل و قيافه و يا سلامت فرزند نقش استقلالى قائل شوند كه آن نوعى شرك است. «جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ»

5- نخستين شرط معبود، قدرت بر آفرينش است. در دنياى علم و صنعت، هنوز ميليون‌ها نفر بت‌پرستند. «أَ يُشْرِكُونَ ما لا يَخْلُقُ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 243

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)


أَ يُشْرِكُونَ ما لا يَخْلُقُ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ (191)

بعد از آن توبيخ اهل شرك را فرمايد:

أَ يُشْرِكُونَ ما لا يَخْلُقُ شَيْئاً: آيا شريك مى‌گيريد در عبادت حق چيزى را كه قدرت ندارند خلق كنند چيزى را، وَ هُمْ يُخْلَقُونَ‌: و حال آنكه شركاء خلق شده‌اند، يعنى جماداتى كه مى‌پرستيد، قادر نيستند بر اعطاى اصول نعم تا مستحق عبادت شوند. عبادت خالق و قادر بر همه مقدورات را رها، و عبادت اصنامى كند كه مخلوقند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


سوره الأعراف «7»: آيات 191 تا 193

أَ يُشْرِكُونَ ما لا يَخْلُقُ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ (191) وَ لا يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ (192) وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى‌ لا يَتَّبِعُوكُمْ سَواءٌ عَلَيْكُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُونَ (193)

ترجمه‌

آيا شريك ميگردانند آنچه را كه نمى‌آفريند چيزى را و آنها آفريده ميشوند

و نميتوانند مر ايشانرا يارى كردن و نه خودهاشان را يارى مى‌كنند

و اگر بخوانيد ايشانرا بسوى هدايت متابعت نمى‌كنند شما را يكسان است بر شما خواه بخوانيد آنها را خواه شما خاموش باشيد.

تفسير

استفهام براى ملامت اهل شرك است بر آنكه شريك قرار دادند با خدا نوع بت را كه مخلوق است و خالق چيزى نيست و نمى‌توانند آنها چون جمادند با كسى يارى كنند و از خود دفاع نمايند و اينكه بدوا تعبير بكلمه ما شده است براى اشاره بآنستكه شريك از غير ذوى العقول است پس معلوم ميشود شيطان نيست بلكه بت است و تضعيف ميكند قول عامّه را كه در آيه سابقه گذشت و اينكه اخيرا ارجاع ضمير ذوى العقول بآنها شده‌

جلد 2 صفحه 504

است براى اجراء كلام است بر طبق اصطلاح بت پرستان كه مقصود بخطابند و با بت‌هاشان معامله ذوى العقول مينمودند و آيه اخيره ظاهرا خطاب بمسلمانان است و از ضمير هم اراده اهل شرك شده است و محتمل است از آن اراده بتها شده باشد يعنى اگر بخوانيد آنها را براى هدايت خودتان اجابت نمى‌كنند شما را ولى خدا اجابت ميكند و نيز در اينصورت محتمل است خطاب باهل شرك باشد و در هر حال خواندن و نخواندن آنها براى اجابت دعا يكسان است و بنابر معنى اول مراد دعوت مسلمانان است اهل شرك را بدين اسلام و عدم قبول آنها و مساوات دعوت و سكوت بالنّسبه بحال آنان.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


هُوَ الَّذِي‌ خَلَقَكُم‌ مِن‌ نَفس‌ٍ واحِدَةٍ وَ جَعَل‌َ مِنها زَوجَها لِيَسكُن‌َ إِلَيها فَلَمّا تَغَشّاها حَمَلَت‌ حَملاً خَفِيفاً فَمَرَّت‌ بِه‌ِ فَلَمّا أَثقَلَت‌ دَعَوَا اللّه‌َ رَبَّهُما لَئِن‌ آتَيتَنا صالِحاً لَنَكُونَن‌َّ مِن‌َ الشّاكِرِين‌َ (189) فَلَمّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَه‌ُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما فَتَعالَي‌ اللّه‌ُ عَمّا يُشرِكُون‌َ (190) أَ يُشرِكُون‌َ ما لا يَخلُق‌ُ شَيئاً وَ هُم‌ يُخلَقُون‌َ (191)

‌در‌ ترجمه‌ ‌اينکه‌ آيات‌ ‌بين‌ عامه‌ و خاصّه‌ بانحايي‌ ترجمه‌ ‌شده‌ و وجوهي‌ گفتند ‌که‌ احسن‌ و اتم‌ و اكمل‌ ‌از‌ تمام‌ ‌آنها‌ فرمايش‌ منسوب‌ بحضرت‌ رضا ‌عليه‌ آلاف‌ التحية و الثناء ‌است‌ و ابتداء ‌ما نقل‌ حديث‌ ‌را‌ ميكنيم‌ و ‌بر‌ طبق‌ ‌آن‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌را‌ ترجمه‌ ميكنيم‌ و سپس‌ اشاره‌ بكلمات‌ مفسرين‌ و صحت‌ و سقم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بيان‌ ميكنيم‌ حديث‌ ‌از‌ ‌إبن‌ بابويه‌ بسند معتبر ‌تا‌ منتهي‌ ميشود بابي‌ الصلت‌ هروي‌

(‌قال‌ ‌لما‌ جمع‌ المأمون‌ لعلي‌ ‌بن‌ موسي‌ الرضا ‌عليه‌ السّلام‌ اهل‌ المقالات‌ ‌من‌ اهل‌ الاسلام‌ و الديانات‌ ‌من‌ اليهود و النصاري‌ و المجوس‌ و ‌من‌ الصابئين‌ و سائر اهل‌ المقالات‌ فلم‌ يقم‌ احد الا و ‌قد‌ الزمه‌ حجته‌ كانّه‌ القمه‌ حجرا قام‌ اليه‌ ‌علي‌ ‌إبن‌ ‌محمّد‌ ‌إبن‌ الجهم‌ ‌فقال‌ ‌ يا ‌ ‌إبن‌ ‌رسول‌ اللّه‌ أ تقول‌ بعصمة الانبياء ‌فقال‌ نعم‌ و ذكر الحديث‌ ‌الي‌ ‌ان‌ ‌قال‌ ‌فقال‌ ‌له‌ المأمون‌ فما معني‌ قول‌ اللّه‌ ‌تعالي‌ فلمّا آتيهما صالحا جعلا ‌له‌ شركاء فيما آتيهما ‌فقال‌ الرضا ‌عليه‌ السّلام‌ ان‌ّ حوّا ولدت‌ لادم‌ خمس‌ مائة بطن‌ ‌في‌ ‌کل‌ بطن‌ ذكر و انثي‌ و ‌ان‌ آدم‌ و حوّا عاهدا اللّه‌ و دعواه‌ و قالا لئن‌ آتيتنا صالحا لنكونن‌ّ ‌من‌ الشاكرين‌ فلمّا آتيهما صالحا ‌من‌ النسل‌ خلقا سويّا بريئا ‌من‌ الزمانة و العاهة كانا يأتيهما صنفان‌ صنفا ذكرانا و صنفا اناثا فجعل‌ الصنفان‌ للّه‌ ‌تعالي‌ ذكره‌ شركاء فيما آتيهما

جلد 8 - صفحه 52

و ‌لم‌ يشكراه‌ كشكر ابويهما ‌له‌ عز و جل‌ ‌قال‌ اللّه‌ ‌تعالي‌ فتعالي‌ اللّه‌ عما يشركون‌ ‌فقال‌ المأمون‌ اشهد انّك‌ ‌إبن‌ ‌رسول‌ اللّه‌ حقا)

خداوند ‌آن‌ خداييست‌ ‌که‌ تمام‌ ‌شما‌ ‌را‌ كليه‌ بشر ‌را‌ ‌از‌ يك‌ نفس‌ ‌که‌ آدم‌ ابو البشر ‌باشد‌ خلق‌ فرمود و ‌از‌ ‌آن‌ نفس‌ واحده‌ ‌يعني‌ ‌از‌ فاضل‌ طينت‌ آدم‌ جفت‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌که‌ حوا ‌باشد‌ آفريد ‌براي‌ اينكه‌ انيس‌ و مونس‌ ‌او‌ ‌باشد‌ و وحشت‌ تنهايي‌ ‌از‌ ‌او‌ برطرف‌ شود ‌پس‌ موقعي‌ ‌که‌ مجتمع‌ شدند و نزديك‌ يك‌ ديگر رفتند حوا حمل‌ پيدا كرد حمل‌ سبكي‌ ‌پس‌ مدتي‌ بهمين‌ سبكي‌ گذرانيد ‌پس‌ چون‌ حملش‌ سنگين‌ شد آدم‌ و حوا پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ خواندند ‌که‌ ‌اگر‌ بآنها اولاد صالح‌ سالم‌ ‌از‌ آفات‌ و نواقص‌ باشند عطا فرمايد شكرگزار ‌اينکه‌ موهبت‌ باشند خداوند هزار اولاد بآنها عطا فرمود پانصد ذكور و پانصد اناث‌ ‌در‌ پانصد دفعه‌ ‌در‌ ‌هر‌ دفعه‌ يك‌ ذكر و يك‌ انثي‌ و اينها دو صنف‌ شدند صنف‌ ذكور و صنف‌ اناث‌ و ‌در‌ ‌اينکه‌ دو صنف‌ باغواي‌ شيطان‌ مشرك‌ شدند ‌در‌ ‌اينکه‌ نعمت‌ صحت‌ و سلامتي‌ ‌که‌ بآنها عنايت‌ ‌شده‌ ‌بود‌ و مثل‌ پدر و مادر ‌خود‌ ‌بر‌ توحيد باقي‌ نماندند و حال‌ آنكه‌ خداوند بزرگتر و عاليتر ‌است‌ ‌از‌ آنچه‌ باو شرك‌ بياورند آيا شريك‌ قرار ميدهند چيزي‌ ‌را‌ ‌که‌ خلق‌ نميكند شيئي‌ ‌را‌ و ‌آنها‌ تمام‌ مخلوق‌ خداوند متعال‌ هستند هُوَ الَّذِي‌ خَلَقَكُم‌ مِن‌ نَفس‌ٍ واحِدَةٍ مرجع‌ ضمير اللّه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ ذكر فرموده‌ و خلق‌ ‌از‌ افعال‌ مختصه‌ باو ‌است‌ و لذا نفرمود خلقكم‌ اللّه‌ و تقديم‌ ‌هو‌ و الذي‌ دلالت‌ ‌بر‌ اختصاص‌ دارد و اما ‌غير‌ ‌او‌ و ‌لو‌ مجتمعا قدرت‌ ‌بر‌ خلق‌ يك‌ ذباب‌ ندارند إِن‌َّ الَّذِين‌َ تَدعُون‌َ مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ لَن‌ يَخلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجتَمَعُوا لَه‌ُ حج‌ ‌آيه‌ 72، و خطبه‌ منسوبه‌ بامير المؤمنين‌ [ع‌]

(انا خالق‌ السموات‌ و الارض‌)

‌از‌ مجعولات‌ و مفتريات‌ شيخ‌ رجب‌ برسي‌ ‌است‌ ‌از‌ غلات‌ و مراد ‌از‌ نفس‌ واحده‌ شخص‌ واحد ‌است‌ ‌که‌ آدم‌ ‌باشد‌

جلد 8 - صفحه 53

وَ جَعَل‌َ مِنها زَوجَها حوا ‌که‌ ‌از‌ زيادتي‌ گل‌ آدم‌ سرشته‌ ‌شده‌ و تعبير بزوج‌ دون‌ زوجه‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ صفات‌ مختصه‌ بنساء ‌است‌ مثل‌ حائض‌ و حامل‌ و مقرب‌ زيرا زوج‌ مرد ‌غير‌ زن‌ نميشود بلي‌ ‌در‌ جايي‌ ‌که‌ ‌هر‌ دو ‌را‌ باين‌ وصف‌ ذكر كنند ميگويند زوج‌ و زوجه‌ لِيَسكُن‌َ إِلَيها سكونت‌ آدم‌ ‌براي‌ رفع‌ وحشت‌ تنهايي‌ ‌بود‌ و احتياج‌ بهم‌ جنس‌ داشت‌ ‌براي‌ دفع‌ شهوت‌ و انس‌ بآن‌ بخصوص‌ ‌اگر‌ طرف‌ زيبا و خوش‌ صورت‌ ‌باشد‌ فَلَمّا تَغَشّاها كنايه‌ ‌از‌ مواقعه‌ و جماع‌ و ‌هم‌ بستر شدن‌ ‌است‌ حَمَلَت‌ حَملًا خَفِيفاً چون‌ اوان‌ حمل‌ يك‌ نطفه‌ ‌ يا ‌ علقه‌ ‌ يا ‌ مضغه‌ بيش‌ نيست‌ بسيار سبك‌ ‌است‌ مانع‌ ‌از‌ حركت‌ و ذهاب‌ و اياب‌ و حمل‌ و نقل‌ نيست‌ فَمَرَّت‌ بِه‌ِ مدتي‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ اطوار ‌بود‌ قبل‌ ‌از‌ صورت‌ بندي‌ و افاضه‌ روح‌ فَلَمّا أَثقَلَت‌ ‌که‌ افاضه‌ روح‌ شد بخصوص‌ ‌اگر‌ دو فرد باشند چنانچه‌ ‌در‌ خبر حضرت‌ رضا ‌عليه‌ السّلام‌ ‌بود‌ بسيار سنگين‌ ميشود آدم‌ و حوّا نميدانستند يكي‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ دو ذكر ‌است‌ ‌ يا ‌ انثي‌ انسان‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ حيوان‌ صحيح‌ الاعضاء ‌است‌ ‌ يا ‌ ناقص‌ صحيح‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ معيب‌ وجيه‌ المنظر ‌است‌ ‌ يا ‌ قبيح‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ دَعَوَا اللّه‌َ رَبَّهُما ‌اينکه‌ دعاء نه‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ حمل‌ بخصوص‌ بوده‌ بلكه‌ ‌هر‌ چه‌ خداوند بآنها عطا فرمايد و ‌لو‌ پانصد مرّه‌ لَئِن‌ آتَيتَنا صالِحاً مراد صالح‌ مقابل‌ طالح‌ نيست‌ ‌که‌ مؤمن‌ و متقي‌ باشند بلكه‌ مقابل‌ معيب‌ و ناقص‌ ‌است‌ لَنَكُونَن‌َّ مِن‌َ الشّاكِرِين‌َ نه‌ اينكه‌ ‌اگر‌ نباشد صالح‌ ‌ما شاكر نيستيم‌ بلكه‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ نعمت‌ ‌در‌ عبادت‌ و بندگي‌ بيش‌ ‌از‌ پيش‌ كوشش‌ ميكنيم‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌هر‌ نعمتي‌ شكري‌ واجب‌ فَلَمّا آتاهُما صالِحاً خداوند بآنها هزار اولاد صالح‌ ذكورا و اناثا عنايت‌ فرمود ‌تا‌ ‌اينکه‌ قسمت‌ ‌آيه‌ ضمير تثنيه‌ راجع‌ بآدم‌ و حوا ‌بود‌ و البته‌ اولاد آدم‌ منحصر باين‌ هزار ‌که‌ ‌از‌ بطن‌ حوا خارج‌ شدند نبود بلكه‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ مدت‌ ذكور و اناث‌ بسياري‌ بوجود آمد بتوسط حوريه‌ و جنيه‌ بطريقي‌ ‌که‌ ‌در‌ سوره‌ بقره‌ ‌در‌ مجلد ثاني‌ ‌اينکه‌ تفسير ذكر شد ‌که‌ مورث‌ توهم‌ تزويج‌ برادر و خواهر ‌که‌ مجوس‌

جلد 8 - صفحه 54

گفتند نباشد و اخبار وارده‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ ‌را‌ ‌هم‌ متعرض‌ شده‌ايم‌ بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ عده‌ اولاد آدم‌ بالغ‌ ‌بر‌ چندين‌ هزار شد و اينها دو صنف‌ شدند صنف‌ رجال‌ و صنف‌ نساء جَعَلا لَه‌ُ شُرَكاءَ ‌اينکه‌ دو صنف‌ دستگاه‌ بت‌پرستي‌ ‌در‌ ‌آنها‌ شيوعي‌ پيدا كرد باغواء شيطان‌ ‌که‌ اولين‌ مذاهب‌ باطله‌ همين‌ دستگاه‌ بت‌پرستي‌ ‌بود‌ و دليل‌ ‌بر‌ اينكه‌ مرجع‌ ‌اينکه‌ تثنيه‌ دو صنف‌ اولاد آدم‌ و حوا ‌است‌ نه‌ ‌خود‌ آدم‌ و حوا لفظ شركاء ‌است‌ زيرا ‌اگر‌ آدم‌ و حوا ‌بود‌ ميفرمود جعلا ‌له‌ شريكا و شركاء جمع‌ ‌است‌ ‌که‌ شريكهايي‌ ‌هر‌ دسته‌ يك‌ شريك‌ قرار دادند بعلاوه‌ ضميرهاي‌ جمع‌ ‌است‌ ‌در‌ بقيه‌ آيات‌ فِيما آتاهُما ‌در‌ آنچه‌ باين‌ دو صنف‌ خداوند مرحمت‌ فرمود تماما صحيح‌ و سالم‌ فَتَعالَي‌ اللّه‌ُ عَمّا يُشرِكُون‌َ و ‌اگر‌ مرجع‌ ضمير جعلا و آتيهما آدم‌ و حوا ‌بود‌ چنانچه‌ عامه‌ عميا گفتند بايد بفرمايد عما يشركان‌ و همچنين‌ جمله‌ ‌بعد‌ أَ يُشرِكُون‌َ بفرمايد أ يشركان‌ و ‌اينکه‌ استفهام‌ انكاري‌ ‌است‌ ‌که‌ نبايد شرك‌ بياورند و دليل‌ ‌بر‌ بطلان‌ شرك‌ جمله‌ ما لا يَخلُق‌ُ شَيئاً وَ هُم‌ يُخلَقُون‌َ اما كلمات‌ مفسرين‌‌-‌ مفسرين‌ عامه‌ مرجع‌ ضمير جعلا ‌له‌ شركاء ‌را‌ بآدم‌ و حوا ارجاع‌ ميكنند و نسبت‌ شرك‌ بآنها ميدهند، و اينكه‌ اسم‌ فرزند ‌خود‌ ‌را‌ ‌عبد‌ الحارث‌ گذاردند باغواي‌ شيطان‌ و حارث‌ اسم‌ شيطان‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ خلاف‌ ضرورت‌ مذهب‌ شيعه‌ ‌است‌ و ادله‌ عصمت‌ انبياء ‌را‌ ‌ما ‌در‌ مجلد اول‌ كلم‌ الطيب‌ بيان‌ كرده‌ايم‌ بلكه‌ اولين‌ شرط نبوت‌ و مهمترين‌ شرائط عصمت‌ ‌است‌ اما مفسرين‌ خاصه‌ بعضي‌ گفتند مرجع‌ ضمير جعلا ‌له‌ نسل‌ صالح‌ ‌است‌ و تعبير بتثنيه‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌هر‌ بطني‌ ذكر و انثي‌ بوده‌ و ‌اينکه‌ خلاف‌ ظاهر ‌است‌ مسلما و بعضي‌ گفتند بهمان‌ نفس‌ واحده‌ و زوجها برميگردد لكن‌ بحذف‌ مضاف‌ ‌يعني‌ ولد نفس‌ واحده‌ و زوجها و بعضي‌ گفتند ‌هر‌ كدام‌ ‌از‌ افراد آدم‌ نفس‌ واحده‌ و ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ زوجيست‌ و ذكر تثنيه‌ نفس‌ واحده‌ و زوج‌ ‌آن‌ ‌از‌ اولاد آدم‌ ‌يعني‌ جنس‌ اولاد آدم‌

جلد 8 - صفحه 55

‌از‌ زوج‌ و زوجه‌ بدليل‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ وَ مِن‌ آياتِه‌ِ أَن‌ خَلَق‌َ لَكُم‌ مِن‌ أَنفُسِكُم‌ أَزواجاً روم‌ ‌آيه‌ 20، ‌اينکه‌ ‌هم‌

بسيار بعيد ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 191))- به دنبال این جریان، قرآن بار دیگر فکر و عقیده بت پرستی را با بیان روشن و کوبنده‌ای محکوم می‌کند، و می‌گوید: «آیا اینها موجوداتی را شریک خدا قرار می‌دهند که قادر بر آفرینش چیزی نیستند، بلکه خودشان مخلوق اویند» (أَ یُشْرِکُونَ ما لا یَخْلُقُ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع